سوم مرداد 1398 نیز به اتمام رسید
دیروز یاد گرفتم که صورت مساله تمام مساله نیست
یاد گرفتم نباید خیلی زود خسته شد و دست کشید
باید بیشتر تلاش کرد و نشدن و نتوانستن را دور ریخت
یاد گرفتم گاهی به جای بحث و جدل بهتر است که عبور کنیم و
بیشتر مراقب ذهن و اندیشه مان باشیم
و جنون می کُشد مرا
زمانی که رقیب شمشیر خود را بر پیکرم فرو کرده است
می رود و با آنکه می دانم میتوانم آخرین ضربه را بر او وارد کنم
شمشیر خود را بر زمین می اندازم
می رود و من جراحت خود را می بندم تا خونریزی آن کم شود
رقیب من باز میگردد، میبینم بر پیکر او هم لشگریانش زحم زده اند
عذرخواهی میکند
رو می کند و به من می گوید: به حرف هایم گوش می دهی؟ که من تنها به تو اعتماد دارم!
از دردهایش می گوید و من به یکباره چنان قد می کشم و پیر می شوم
خشم را در خود می کُشم و دستم را دراز می کنم و می گویم برخیز که ما همه مشتی آدم ضربه دیده ایم.
آری ما همه مشتی آدم شکست خورده ایم که این سلسله باطل قرن هاست ادامه دارد
و خدا آری خدا می شنود ندای یک تنهای در میدان جنگ را
آن زمان که زخم خوردم لشگری نداشتم جز خدا را
و آری تنها خداست که بهترین یاور است
مبادا زخم بر دل کسی بیاندازیم که خدا خریدار یک دل شکسته است.
به تو می اندیشم و به صبر و درایت تو
نمیدانم شاید هم صبر نیست، بلکه بی علاقگی توست به قلب من
اما هر چه هست، گویا تو خوب هوای قلبت را داری که درگیر آدمی چون من نشود.
حق هم داری شاید، آدم هایی چون من ساده هستند و صادق، برق علاقه در چشمانمان داد میزند و نمیتوانیم تپش قلب مان را پنهان کنیم و ساده عبور کنیم. ما همیشه پر حرفیم و پر از شیطنت، به جایگاه شما نمیخوریم. خوبان و پاکان و اهل سکوت با شما بیش از ما رفت و آمد دارند.
میدانی بیش از آنکه از تو عشق ورزیدن را بیاموزم، دارم از تو صبر بر دوست نداشتن را می آموزم؟
و چقدر این برای من سخت است.
کمتر از پنج دقیقه دیگر پرونده سال 1398 بسته میشود
خدایا! مرا با عشق وارد سال 1399 کن
سهم مرا از سال جدید آرامش و حضور مادام خودت قرار بده
نگذار در سال جدید از تو بیشتر فاصله بگیرم
خدایا به فرشتگانت بگو در 1398 این بنده ات تلاش کرد به تو نزدیک تر شود
قدری اما هنوز راه را بلد نیست
خدایا در سال جدید ما را یک قدم به خودت نزدیکتر کن
ای تمام آرامش
خدایا در این روزهای پر التهاب که مرگ چشم در چشم ما دوخته است
آرامشی از جنس خودت به قلب هایمان عطا کن
و بیاموز به ما که قادر مطلق تویی
و ما را از بند گناهانی که عمری ما را از تو دور کرد رها کن
خدایا در این سال جدید
ما را قدمی به خودت نزدیک تر کن
همه می گویند امشب، شب تولد علمدار است
آقای من! ای با وفاترین! ای عشق بالابلند!
دلم از بی وفایی روزگار شکسته است
از نامردی مردمانی که ادعای رفاقت با تو دارند
از جور روزگاری که عمری دم از مرام و معرفت عباس زدند
ای علمدار!
شکسته قامت من زیر بار روزگار
زیر بار دل شکستگی ها
بیا و امشب آب حیاتی برسان مولا
پ.ن: یا عباس
درباره این سایت